#به_قلم_خودم
اسم غول آسا
وقتی اول مهر میشه و پاتو توی حوزه و کلاسهای درس میذاری لذتی را با تمام وجودت حس میکنی که اصلاً قابل مقایسه با هیچ چیز نیست؛ نو بودن کتابها و لوازم التحریر و دیدن دوستان. اما کم کم که اساتید درسها رو میدن و نم نمک روی هم انباشته میشن تازه یادت میفته که نباید میذاشتی روی هم انباشته بشه، اما از شروع تصمیمت برای خوندن تا زمان اجرا، روزها میگذره و زمان اولین امتحان میرسه و دست روی دست میزنی و میگی ای داد بیداد که چقدر زود گذشت.
با دیدن تاریخ امتحانات روی تابلوی اعلان با خودت برنامه ریزی میکنی که باید بشینم و کتابها رو دوره کنم. وقتی سر کتاب خوندن حاضر میشی، مدام امتحان و اسم غول آسای آن جلوی چشمات رژه میره با چهره ای غضب آلود مثل معلمی که مچ دانش آموزی رو واسه تقلب گرفته. اصلاً نمیزاره تمرکز داشته باشی، اما به هر بدبختی که هست تا خود صبح هم که شده کتاب رو تموم میکینی و سر جلسه حاضر میشی و با هزار تا نذر و نیاز امتحان به خوبی نه چندان زیاد تموم میشه که فکر امتحان بعدی و کتاب نخوندش، لبخند کمرنگی رو که از پیروزی قبل روی لبت نشسته بود را با خودش به قعر صورتت میبره که باید خوابش رو ببینی.
با هر مکافاتی که هست امتحان آخر رو هم میدی و خسته در حال جابجایی کتابات هستی که از روی بی حوصلگی کتابها رو یه ورقی هم میزنی و میگی یادش بخیر، در همین زمان مطلبی توجهت رو جلب میکنه و وقتی اون رو با آرامش میخونی ،متفکر با خودت کلنجار میری که چه فرصتهایی رو برای فهمیدن درسها از دست دادی اون هم به خاطر اسم وحشتناک و غول آسای امتحان.
امیدوارم که بتونیم با این اسم کنار بیایم هر چند همه حتی اونهایی که خودشون الآن استاد هستند اذعان دارند که وقتی اسم امتحان که میاد دست و دلشون میلرزه و دلهره به جونشون میفته که کاریش هم نمیشه کرد.
اسم غول آسا
آخرین نظرات