دلتنگی روزهای بیقرای
✅ قرار بیقراریهایم
از لحظه های تنهایی و بی همراهی که خسته شوی، از بغض های فرو مانده در گلویت که خسته شوی، از لبخندهای تلخ مصنوعی ات که خسته شوی، از پاهای خسته در راه مانده ات که خسته شوی، از ناصبوری هایت که خسته شوی، از نارفیقانت که خسته شوی، از دنیای بی روحت که خسته شوی، اصلاً از دنیا که “بریده” باشی، آن وقت دلت می خواهد بروی یک جایی مثل حرم، بنشینی یک جای دنج توی صحن؛ زل بزنی به تک تک آدم هایی که نمی دانی چه روزگاری دارند، زل بزنی به کبوترهایی که گاهی دلت می خواهد جای آن ها باشی، زل بزنی به آسمان آرامِ حرم و کلی عشق، مهربانی و امید از آسمانش هدیه بگیری …
آخرین نظرات