? پاکیزه گوهر صدف اعتبار قم
شهر از های های مرثیه و شیون، در خود مچاله می شود. باد بر پنجره ها می کوبد و درختان را به سوگواری می خواند. عرش و فرش، در حلقه اندوهی سخت، به عزا نشسته اند. آه ای بانوی آینه ها! ظلمت روزهای بی تو را چگونه تاب آوریم که درخشش چشمانت، خورشید را از سکه انداخته بود؟ شب های بی تو، ماه را به گریه انداخته است. تو خاتون ستاره هایی و آسمان، خلاصه نگاه روشن تو است. هنوز کوچه های قم، رد گام های تو را به سجده می آیند. دایرة المعارف آگاهی و عرفان، در نفس های عالمانه ات به گُل می نشست. می روی و ما با این همه سؤال بی جواب، سمت کدام سرچشمه را جست وجو کنیم؟ می روی…رفته ای و کبوتران، داغ کوچت را بر گلدسته های حرم کز کرده اند. تو فاطمه معصومه ای؛ قدسیه ای از تبار آفتاب و رود. این گونه است که موج ها، سیاهپوش رفتنت، سر بر سنگ های ساحل می کوبند.
پاکیزه گوهر صدف اعتبار قم
آخرین نظرات